التقاط و تضاد، تار و پاد ذهنیت ایرانیست
نخستین کاری که هر انسان باید انجام دهد تا ذهنش به یک دستی و آرامش برسد، یکسان سازی و هم خوانی اندیشه های گوناگون موجود در ذهنش می باشد. یعنی باید یک "پادشاهی ذهن" به وجود آورد.
مفهوم پادشاهی ذهن شاید برای نخستین بار باشد که از سوی من یا مطرح می شود یا اگر پیشتر نیز در این باره جایی کسی چیزی گفته است، بدین منطق و روش نیز بدان پرداخته شده باشد که اکنون قصد دارم در اینجا بیاورم. پادشاهی یکپارچه ی ذهن، به دست آوردن تمامیت مالکیت و گنجایش ذهن می باشد. پادشاهی که اندیشه های گوناگون موجود در سرزمین ذهنیش، همگی فرمانبردار پادشاه باشند و چون نمایندگان و وزیرانی رفتار می کنند که تصمیم پایانی را با تایید و صلاحدید پادشاه ذهن به انجام می رسانند.
به دیگر سخن، پادشاه ذهن صاحب اختیار و مالک مینوی ذهن می باشد و حکم "خود" یا همان "نفس" را دارد.
اما ذهنیت ایرانی که از دید تاریخی به کودنی گراییده است، ذهنیتی ابتر و عقیم است که هم نمی داند و هم بر نادانی خود ناآگاه است، یعنی اینکه نمی داند که نمی داند و بدتر از این، در توهم دانایی و آگاهی به سر می برد. اینگونه ذهنیت که دچار هازمان ایرانی شده است، دستاورد سال ها تزریق دروغ و دغل و خر کردن و تحمیق و سفله پروری است که بنیان دین و دستگاه آخرت فروشی آخوندی از زرتشتی تا شیعه، بنیانگزار و مروج آن بوده است و توانسته مراکز فساد دینی و مغز شویی و تبهکاری ویرانگری ذهن انسان ایرانی را به بهترین شکل ممکن به پیش براند.
مفهوم پادشاهی ذهن شاید برای نخستین بار باشد که از سوی من یا مطرح می شود یا اگر پیشتر نیز در این باره جایی کسی چیزی گفته است، بدین منطق و روش نیز بدان پرداخته شده باشد که اکنون قصد دارم در اینجا بیاورم. پادشاهی یکپارچه ی ذهن، به دست آوردن تمامیت مالکیت و گنجایش ذهن می باشد. پادشاهی که اندیشه های گوناگون موجود در سرزمین ذهنیش، همگی فرمانبردار پادشاه باشند و چون نمایندگان و وزیرانی رفتار می کنند که تصمیم پایانی را با تایید و صلاحدید پادشاه ذهن به انجام می رسانند.
به دیگر سخن، پادشاه ذهن صاحب اختیار و مالک مینوی ذهن می باشد و حکم "خود" یا همان "نفس" را دارد.
خردمند کین داستان بشنود
بدانش گراید بدین نگرود
نه تنها همه چیز انسان ایرانی مغالطه آمیز و سفسطته گرایانه است، که اساس و بنیان این ذهنیت بیمار در اندیشه ی ایرانیان، دارای ریشه و ساختاری دینی است که برگرفته از دین بارگی سرکردگان زرتشتی و ساسانی دارد. این مغ های انگل بودند که آنچه که در کالبد ایرانی تزریق کردند، آنان را فربه تر و عنصر ایرانی را ضعیف تر و ذهنیتش را کندتر نمود. از اینرو، باید به این نکته دقت داشت که آنچه که امروزه به عنوان اسلام اهریمنی بر کشور ما چیره شده است، چیزی نیست جز تداوم و پیوستگی زنجیرواری از همان دین کثافت زرتشتی با همه ی دروغ ها و فریب هایش و زهد فروشی ها و معراج رفتن های نرسی و کرتیر و آفریتش بهشت و جهنم موهوم از سوی دین فروش بزرگ "ارداویراف".
از اینرو از دید منطقی نمی توان هم هم مارکسیست و خدا و دین ستیز بود و بر مادی گرایی صرف بود و به رد همه ی ادیان و خدایان پرداخت و هم زمان، الله پرست هم بود و داغ ننگ الله پرستی بر پیشانی زد و دم از مزخرفی به نام "جامعه ی بی طبقه ی توحیدی" نمود که معلوم نیست خودش به تنهایی دیگر چه چرندی است !!
نمی توان ایرانی میهن پرست بود و خود را برای ایران چاک چاک نمود و هم زمان از تروریست تجزیه طلب پانکردی پشتیبانی کرد که با هدف قرار دادن مرزبانان ایرانی، قصد انجام ترور و ایجاد آشوب و ناامنی در شهرهای مرزی، به منظور بهره برداری های سیاست بازان تجزیه طلب را داشته است !!
راه من با نادان هایی که نمی فهمند و احمق هایی که نمی خواهند بفهمند، جداست...
از اینرو از دید منطقی نمی توان هم هم مارکسیست و خدا و دین ستیز بود و بر مادی گرایی صرف بود و به رد همه ی ادیان و خدایان پرداخت و هم زمان، الله پرست هم بود و داغ ننگ الله پرستی بر پیشانی زد و دم از مزخرفی به نام "جامعه ی بی طبقه ی توحیدی" نمود که معلوم نیست خودش به تنهایی دیگر چه چرندی است !!
نمی توان ایرانی میهن پرست بود و خود را برای ایران چاک چاک نمود و هم زمان از تروریست تجزیه طلب پانکردی پشتیبانی کرد که با هدف قرار دادن مرزبانان ایرانی، قصد انجام ترور و ایجاد آشوب و ناامنی در شهرهای مرزی، به منظور بهره برداری های سیاست بازان تجزیه طلب را داشته است !!
راه من با نادان هایی که نمی فهمند و احمق هایی که نمی خواهند بفهمند، جداست...
نظرات
ارسال یک نظر