ویکی لیکس: گزارش کاردار رایزنی آمریکا درباره ی آینده ی شاهنشاهی مشروطه در ایران

در خصوص ارزیابی اطلاعاتی و پایداری سیاسی:

«شاه نگران مساله جانشینی است و نزد سفیر، من و اکثر خارجی‌ هایی که به حضور می‌ پذیرد، تاکید کرده است که باید برای سلطنت پسرش زمینه‌سازی شود.» این خواسته محمدرضا شاه در مقطعی بود که اعتراضات علیه نظام سلطنتی اوج گرفته و چنانکه گزارش چارلز ناس، کاردار سفارت ایالات متحده در تهران نشان می‌دهد، امیدی به مصالحه میان او و اپوزیسیون نبود. این گزارش که در میان اسناد ویکی‌ لیکس از سال ۵۷ منتشر شده، شاه را مایل به اعطای آزادی سیاسی توصیف کرده اما در عین حال ابراز اطمینان می‌ کند که او اگر مجبور شود، خرابکاران را با مشت آهنین سرکوب خواهد کرد.


منبع سند در ویکی لیکس

کجا هستیم و به کجا می‌رویم ؟
۱۵ شهریور ۱۳۵۷
۶ سپتامبر ۱۹۷۸

از: وزارت امور خارجه
به: کویت

خلاصه: سخنرانی شاه در سالگرد مشروطه و اجرای حکومت نظامی در اصفهان نشان می‌دهد که او به روند لیبرالیزاسیون در ایران متعهد است ولی دولت ایران با کسانی که خشونت را ترویج می‌کنند به شدت برخورد خواهد کرد. پرسش اصلی اینست که ناآرامی‌هایی که ریشه در عقاید مذهبی دارند چه تاثیری بر نظام سیاسی ایران خواهند گذاشت و واکنش دولت به آن‌ها چه خواهد بود.


خشونت‌های سیاسی در ایران همواره مرسوم بوده است. شاه در موقعیت خطیری قرار دارد؛ تلاش می‌کند که خشونت را به حداقل برساند و در عین حال درگیری‌های سیاسی را به سمت انتخابات پیش براند. اینکه تا چه حد موفق خواهد شد به میزان خودداری ارتش و نیروهای امنیتی وابسته است. به نظر ما او باید با احتیاط مانور بدهد، حتی گام‌هایی برای اجرای درخواست‌های اپوزیسیون بردارد، البته اگر خشونت‌ها کاهش یابند. اما با توجه به خصوصیات اپوزیسیون، شاید شاه مجبور شود تا به زور متوسل گردد. نخستین روزنهٔ امید برای جلوگیری از رسیدن به چنین راه‌حلی، این است که رفتار اپوزیسیون میانه‌رو را تعدیل کرده و دولت در آینده برای انجام فعالیت‌های سیاسی‌اش با دقت و حساسیت بیشتری عمل کند.

۱. با اجرای حکومت نظامی در اصفهان و اعزام نیروهای نظامی در دیگر نقاط کشور همزمان با سخنرانی شاه به مناسبت روز مشروطه و تعهد او برای پایبندی به آزادی سیاسی، به نظر می‌رسد که زمان آن رسیده تا جایگاه‌مان را مورد بازنگری قرار دهیم و گام‌های آینده‌مان را بررسی کنیم. اکنون آشوب‌های سیاسی در ایران به میزان قابل توجهی رسیده و از نظر تئوریک، چندین پیامد را می‌توان متصور شد. بسیاری از بدیهیات گذشته اکنون زیر سؤال رفته‌اند، نه تنها توسط مخالفان رژیم که حتی خود شاه نیز همین روش را در پیش گرفته است.

۲. برای ما و بسیاری از ناظران سیاسی واضح است که شاه صادقانه می‌خواهد ایران را به سمت ساختاری با آزادی سیاسی بیشتر هدایت کند. اما هنوز پرسش‌هایی در مغز خودش وجود دارد: اینکه دقیقاً چه می‌خواهد و چگونه باید به هدف اصلی‌اش دست بیابد و آن‌هایی که از مخالفان قدیمی او هستند نسبت به نیات او عمیقاً بدگمانند. به هر حال او هیچ ‌وقت نخواسته تا نقشی دموکراتیک را بپذیرد: چرا حالا باید عوض شود؟ به نظر ما پاسخ به سؤال اینست که او می‌داند اگر تحولات سیاسی به سمت دموکراتیزه کردن نهادهای سیاسی پیش نرود، پسر او برای رسیدن به تخت سلطنت با مشکل مواجه خواهد شد. شاه، بیش از هر حاکم دیگری که در پی مدرنیزاسیون است، نگران مساله جانشینی است. او نزد سفیر، من و اکثر خارجی‌هایی که به حضور می‌پذیرد، تاکید کرده است که باید برای سلطنت پسرش زمینه‌سازی شود. او به دشواری‌های سال‌های نخستین سلطنت خودش اشاره می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که در روند سیاسی باید جایی برای توسعهٔ طبقهٔ متوسط ایران در نظر گرفته شود. اما به این معنا نیست که شاه حاضر است حکومت را به دست کسانی که خائن به وطن، متحجر و مخالف سلطنت می‌نامد، واگذار کند. ادامه سلطنت برای او فراتر از مسالهٔ تکبر و خودبینی اوست. او می‌خواهد که سلسلهٔ پهلوی باقی مانده و سیاست‌هایش ادامه یابند.

شاه عمیقاً باور دارد تاریخ ایران نشان داده که این کشور به شاه نیاز دارد تا جامعهٔ ناهمگون و نابرابر را هدایت کند. با این وجود حاضر است تا فرآیند پیشرفت سیاسی را آغاز کند، اگرچه نسبت به تعدادی از بازیگران کنونی صحنهٔ سیاست بدگمان است.


۳. اما بسیاری از رهبران اپوزیسیون که خود را لیبرال می‌نامند، در حقیقت معتقدند که شاه باید از حکومت کناره‌گیری کند. بسیاری از منابع ما که طرفدار پروپا قرص شاه هستند نیز معتقدند که حضور شاه در تصمیم‌گیری‌های حکومتی باعث می‌شود اگر سیاست‌های پیش رو با شکست مواجه شوند، شاه آماج حملات مخالفین قرار بگیرد و بنابراین بهتر است که او فقط سلطنت پیشه کرده و از حکومت کناره‌گیری کند. از سوی دیگر تعداد قابل توجهی از مردم با شاه هم‌عقیده‌اند که مملکت به سلطنت نیاز دارد ولی این نحوهٔ عملکرد سلطنت باید بهبود بیابد.

۴. آن‌هایی که دوران مصدق (۵۳-۱۹۴۹) را به خاطر دارند، می‌بینند که رهبران اپوزیسیون بر خلاف ادعای امروزشان مبنی بر پایبندی به اصول قانون اساسی، خودکامه هستند. اپوزیسیون مذهبی، خصوصیات مذهب شیعه را از قرن هشتم تاکنون حفظ کرده است. البته که طیف گسترده‌ای از اپوزیسیون مذهبی وجود دارد: از کسانی که به دنبال اصلاح حکومت مشروطه هستند تا افرادی که خواهان بازگشت به دوران شاه‌عباس هستند. در میان این آشفتگی و هرج‌ومرج، توده‌ای از مردم به دنبال آن که صدایش از همه بلندتر است راه می‌افتند. آن دسته از عناصر مذهبی که امروز بر ایران غالب شده‌اند، چه از نظر ایدئولوژیک و چه از لحاظ ساختاری، می‌خواهند از خشونت و تخریب برای دستگیری قدرت استفاده کنند. آیت‌الله خمینی (حرامزاده) دستور داده تا با به‌کارگیری خشونت شاه را برکنار کنند و برخی از هواداران او در اصفهان و شیراز به صورت علنی خواهان مرگ شاه هستند. (این عوامل تندرو تا حدی باعث شدند تا پلیس به اعتصاب غذای روحانیون حمله کند.)

میانه‌روهایی چون آیت‌الله شریعتمداری در حال حاضر این توانایی را ندارند تا به صورت علنی با [آیت‌الله] خمینی (حرامزاده) مخالفت کنند، اما گزارش‌ها حاکی از آنست که آن‌ها از درون جریان مذهبی خواستار اصلاح این جنبش هستند و بدون شک از امکان حضور در انتخابات حمایت می‌کنند (البته در صورتی که این روند منجر نشود تا به طور کامل زیردست [آیت‌الله] خمینی (حرامزاده) شوند)، [آیت‌الله] خمینی (حرامزاده) اکنون در خارج از کشور حضور دارد. ساختار مذهب شیعه «سلسله مراتبی» نیست و رهبر مذهبی تمام برتری‌اش را از اجماع میان جمعیت اطرافش کسب می‌کند.


بخشی از خشونتی که اکنون شاهدش هستیم حاصل رقابت سنگینی است که میان روحانیون برای به دست گرفتن قدرت شکل گرفته است. ظاهراً وضعیت کنونی به گونه‌ای است که میانه‌روی و اصلاح‌طلبی در میان کارگران، مغازه‌داران و صنعتگران طرفداری ندارد. رسم گفت‌وگو میان سلطنت و مخالفانش در ایران رایج نیست و مفهوم غربی مصالحه و معاملهٔ سیاسی - نه از لحاظ سنتی و نه به صورت طبیعی - امکان‌پذیر نیست.

۵. شاه هر تصمیمی که برای آینده بگیرد باید با امکان بروز خشونت در سطح جامعه و دولت خودش مقابله کند. برقراری حکومت نظامی نشانه‌ای است حاکی از آنکه فعالیت‌های خشونت‌آمیز به هیچ عنوان پذیرفته نیستند. به نسبت ایران، این یک واکنش فوق‌العاده آرام بوده است. به ارتش دستور داده شده تا شلیک نکنند و پلیس هم از هرگونه استفادهٔ نابجا از اسلحه منع شده است. اما جالب اینجاست که همین واکنش بسیار خوددارانه از سوی طبقهٔ متوسط و ثروتمند پذیرفته نمی‌شود و به نظر آن‌ها شاه باید با قاطعیت بیشتری عمل کند، و آن‌ها شاه را نامصمم و ضعیف می‌شمرند. برخی معتقدند که آمریکا به او دستور داده تا خویشتندار باشد زیرا نمی‌توانند باور کنند که شاه آگاهانه و با میل باطنی در مورد منافع شخصی‌اش چنین واکنشی نشان دهد. خطر کنونی آن است که شاه و یا ارتش صبرشان لبریز شود؛ واکنشی فراگیر نشان داده و برای حل مشکلات، گلوله را جایگزین صندوق رأی کنند. بعید است که ارتش دست به چنین کاری بزند مگر اینکه مخالفین حکومت به جای پرتاب سنگ دست به سلاح ببرند.

۶. بسیاری از ناظران امید دارند که با پایان ماه رمضان آرامش بازگردد ولی تردید ما هر لحظه بیشتر می‌شود. رهبران مذهبی، حتی میانه‌روها، انرژی فراوانی یافته‌اند و بعید می‌دانیم تا وقتی رضایتشان (حتی نسبی) جلب نشود آرام بگیرند. شاه اکنون در شرایط بسیار پیچیده‌ای گرفتار شده است. او اکنون بدون شک توانایی آن را دارد تا مخالفین مذهبی‌اش را سرکوب کند و برای این کار باید دستگیری‌های جمعی به راه انداخته و خون زیادی بر زمین بریزد. اما این کار چندان هم آسان نخواهد بود زیرا برخلاف سال ۱۹۶۳، فعالیت مخالفان شاه در تمام کشور گسترش یافته و خرابکاری‌ها در گوشه و کنار شهرهای مختلف توسط گروه‌های جداگانه صورت می‌گیرد. 
اما اگر او چنین راهی را در پیش بگیرد در جهت مخالف آزادی‌های سیاسی که وعده داده عمل خواهد کرد و با واکنش‌های شدید بین‌المللی مواجه خواهد شد که شاه نسبت به آن بسیار حساس است.


۷. ما اکنون به این نتیجه رسیده‌ایم که شاه و اطرافیانش این چالش را ناچیز می‌شمرند. ایران همچنان یک کشور محافظه‌کار اسلامی است و به محض آنکه آزادی سیاسی صورت بگیرد رهبران مذهبی محلی بار دیگر قدرت را در دست خواهند گرفت، این یعنی همان چیزی که پیش از سرکوب سال ۱۹۶۳ در حال وقوع بود. از سوی دیگر، از آن زمان تاکنون ارتباطات در کشور پیشرفت چشمگیری داشته و رهبران مختلف می‌توانند به صورت روزمره با یکدیگر در تماس باشند. روشنفکران و بوروکرات‌های حزب رستاخیز، قدیمی‌های جبهه ملی و یا رهبران گروه‌های جدید هیچ‌کدام نفوذ و یا قدرت بسیار عمیق و ریشه‌ای در سیاست ندارند. در شرایط سیاسی و اجتماعی کنونی دولت نمی‌تواند از مواجهه با عناصر مذهبی خودداری کند.

۸. تلاش‌هایی که تاکنون برای مذاکره با رهبران میانه‌رو صورت گرفته، بی‌نتیجه بوده و امکان ایجاد تفرقه میان رهبران مذهبی وجود ندارد. بخشی از این مشکل از آنجایی ناشی می‌شود که تندروهای طرفدار [آیت‌الله] خمینی (حرامزاده) که به خوبی سازماندهی شده‌اند رهبران مذهبی میانه‌رو را تهدید کرده و تحت فشار قرار می‌دهند؛ همچنین، همان‌طور که پیش‌تر هم اشاره شد، هیچ روحانی نمی‌خواهد تا طرفدارانش را به دلیل نرمی و محافظه‌کاری از دست بدهد. اضافه بر این، دولت آموزگار در مواجهه با عناصر مذهبی بسیار ناتوان است و فقط با منطق «یا همه یا هیچ» پیش می‌رود.

۹. اگر ارزیابی‌های کلی ما درست باشد، شاه باید راهی بیابد تا با رهبران مذهبی (و سیاسی) معتدل و میانه‌رو وارد معاملهٔ بسیار جدی شود. ‌(کاری که برای شاه دشوار است زیرا «روحانیون» را تا حد زیادی تحقیر می‌کند.) از همین ابتدا باید بدانیم که چنین راهی می‌تواند غیرممکن باشد زیرا خواستهٔ نهایی آن‌ها کسب دولت و کاهش نقش شاه به سلطنت مشروطه است. (حتی اگر در طول مذاکرات موضوعات دیگری را مدعی شوند.) شاه نکتهٔ اول را نخواهد پذیرفت و شرط دوم را فقط در صورتی می‌پذیرد که حکومت به پسرش منتقل شود.

«فهرست درخواست»های روحانیون هنوز نامشخص است، اما ما متوجه شده‌ایم که تغییر نخست‌وزیر و دست‌کم برخی از اعضای کابینه در رأس این فهرست قرار دارد. دولت از خشونت‌های هشت ماه گذشته بسیار خشمگین است و به هیچ عنوان به درخواست‌های روحانیون توجهی نشان نمی‌دهد. حتی برخی از شخصیت‌های حکومتی نیز در خفا اینگونه صحبت می‌کنند. برخورد با اشخاص فاسدی که از تغییرات اخیر ایران به نفع خود سود برده‌اند حرکت بعدی است. چنین حرکتی بسیار دشوار خواهد بود زیرا تودهٔ مردم، تعداد زیادی کارزار مبارزه با فساد را شاهد بوده‌اند که بدون نتیجه به پایان رسیده و اکنون دیگر مبارزه با فساد را باور نمی‌کنند؛ مگر اینکه افراد بسیار نزدیک به شاه هدف این مبارزات قرار بگیرند. مسائل دیگری وجود دارند که اهمیت کمتری دارند: افزایش پرواز ایران‌ایر برای حج و محدود کردن تبلیغات سینمایی و غیره.


۱۰. اعطای امتیازاتی از این دست حداقل ممکن است که میانه‌روها را وارد روند تغییرات سیاسی کرده و به دولت ایران اجازه دهد تا تلاش‌های پلیس و نیروهای مخفی امنیتی را متوجه تندروها کند؛ تندروهایی که بی‌شک از جانب عناصر اسبق حزب توده و دیگر نیروهای خارجی کمک می‌گیرند. اما با توجه به ساختار متغیر اپوزیسیون، بی‌علاقگی به مصالحه و مشخصات ناپایدار آشوب‌های ماه‌های اخیر، حتی ممکن است تمامی این تغییرات هم کفایت نکنند.

ممکن است کار به جایی برسد که شاه برای حفظ نظم در ایران مجبور شود تا به جای استفاده از دستکش مخملین با مشت آهنین سرکوب کند. ما تردیدی نداریم که اگر مجبور شود، دست به این کار خواهد زد. طرف او با آنچه که ما در غرب به عنوان گروه‌های دموکراتیک سیاسی می‌شناسیم فرق می‌کند و خوب آگاه است که تردید و دودلی چه بر سر ایوب‌خان و بوتو در پاکستان آورد.


۱۱. این دوره برای ایالات متحده هم بسیار مهم است. همان‌طور که در گزارش قبلی هم ذکر کردیم، تقریباً تمامی ایرانیان معتقدند که خارجی‌ها در همهٔ وقایع دخالت دارند. ما به عنوان یک مقام رسمی و یا دولتی هر سخنی بگوییم، شخصی پیدا خواهد شد تا از آن به عنوان «حمایت» و یا «مخالفت» با شاه برداشت کند. توهم چنین قدرت نفوذی، در واقع به ما یک قدرت واقعی می‌دهد. ما طی چند هفتهٔ آینده پس از بازگشت سفیر، ارزیابی‌های دیگری انجام خواهیم داد.

ناس

سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۶

نظرات

پست‌های پرطرفدار