برای پسر مبارزم، امیر ارشد تاج میر


سبزی جنگل را دوست دارم
سبزی چمن های باران خورده را دوست دارم
سبزی روح های شاد و بی غم
سبزی خاطرات شیرین کودکی، نوجوانی و جوانی
سبزی خاطرات سرشار تجربه ی کهنسالی و حسرت خوردن های ای کاش

کاش کاش را

سبز، رنگ مهربانی و شادابی و طراوت است
سپید را هم دوست دارم، سپید رنگ صلح است
صلح را دوست دارم، صلح رنگ امنیت و خنده و آرامش است
صلح از خانه ی وتن و جهان دور است
صدای انفجار و اشک های کودکی زخمی که دیگر نه پدر دارد نه مادر نه دست
همه ی دست ها برای تکیه را از او گرفته اند، آنهایی که از صلح می گویند و جنگ می کنند

می خواهم جامه ی سیاهم را از تن در آورم
و سپید بپوشم، اگر صلح در خانه ام را بزند

امیر ارشد دیگر جان ندارد، اما خاطره های قشنگ دارد
همه ی جان و زندگی را از او گرفته اند
آنهایی که از صلح می گویند و جنگ می کنند

بر افراشته است پرچم عشق بر سر در وتنم
شیرش مردان و زنان ایران
خورشیدش مبارزان آزادی، که در خاک هم خورشیدند

و سرخیش خون سیاووشان بی ادعا
ای وای از آنهایی که از صلح می گویند و جنگ می کنند


همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های پرطرفدار