خیز ماتحت خواران ولایت فقیه، برای استمرار رژیم ضحاک اسلامی در ایران
زنک در تویله ی شورای اسلامی اعتراف کرد که:
"مردم به ناچار ما را انتخاب کرده اند".
باز بوی گند اصلاحات، فضای سرکوب شده ی ایران الله زده را درنوردید. مصدقی چی های ماتحت خوار ولایت فقیه، خیز برداشته اند که الا و بلا تنها اشکال موجود در جمهوری اسلامی، همانا "نظارت استصوابی" است و بس !!، حال آنکه مردم خر نمی خواهند و با دگرش پالان خر، مردم را در این تحمیق چهل ساله همچنان فروخورده نگاه می دارند که به سواری دادن و دگرش پالانشان قناعت کرده و ابراز خرسندی نمایند، غافل از آنکه اصلاح طلب و اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا.
اما جمهوری اسلامی دو سرکرده ی مصدق باز دین باره را که یکی از به اصطلاح حزب پان ایرانیست و دیگری از کپی برابر اصل های هوچی گران اصیل هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" است را بازداشت کرد، آن هم به هنگام نمایش خاله بازی اعتراض مصنوعی به تجزیه ی دریای مازندران و نه سرکوب و کشتار و دزدی و اختلاس ها و به جنگ کشاندن های کشورمان از سوی جمهوری اسلامی.
همان ها که هزرط رهبرشان از اصول استصوابی شورای نگاهبان قانون اساسی رژیم زاییده شده، امروز در همان مجلس ارتجاع اسلامی سخنانی بر زبان می رانند که پیشتر در مجلس ششم رژیم هم بیان شده بود و سرانجامش به خفت کنونی رسید. آیینی نخ نما و تجربه ای کودن وارانه را تکرار کردن و تجویز این حماقت خود انگیخته به مردم، جز دجالی گری و بازی دوباره با کارت اصلاحات استمرار طلبانه به منظور بقای هر چه بیشتر رژیم نیست؛ دیگر فریب نمی خوریم.
جمهوری اسلامی به سرشت و ذات خود باید نابود گردد و مشکل قانون اساسی آن نیست که باید دگرگون شود، مشکل اینجاست که نسل هایی که بدبخت کرده اید، باید حقوقشان را اِخ کنید و از حلقومتان بیرون می کشیم. مسئله اینست که دزد بزرگ و سرکرده ی دزدان را باید زیر کشید، نه اینکه از این پس با بازی طرح دگرش قانون اساسی، اجازه دهیم کون لاشخوران و آدمکشان و شکنجه گران و اختلاسگران، جان سالم از کارزار براندازی به در برند. مسئله، مسئله ی براندازی تمامیت خلافت ولایت فقیه و سپاه ایران خواره ای است که همه چیزمان را به نابودی کشانده، نه استمرار رژیم در قالب اسب تروای اصلاحات.
وقتی سرکرده ی "ستاد نماز الکزای رژیم" در استان پارس، از آغاز "طرح فلاحت" در این استان، ملیون ها هکتار زمین را خورده و بالا کشیده، مفت گرفته و با صدها برابر قیمت احتکار کرده و با خورده فروشی تکه زمین های کلان روستایی و خارج از شهر، ملیاردها دلار از ثروت ملی مردم را در دست شماری اندک و گزینش شده قرار داده و امروز او را برای یازده سال به زندان می اندازند، بدین معنی است که هتا اصلاحات کزایی ایی که رژیم از آن دم می زند، تا هنگامی که سرچشمه ی گنداب دزدی و فساد زنده است - که در این مورد، همانا وی آیت الله مردار حائری شیرازی است-، ممکن نیست و مردم باید نسل پشت نسل صبر کنند تا بلکه سررشته دار دزدی ها و فسادها ریق رحمت الهی را سر بکشد و سپس از آستین غیب وزارت اطلاعات دستی بیرون می آید و کاری می کند کارستان !!
نخیر، آن روزی که کارگران و کارمندان این کشور برای نان ساده رنج می بردند و دسترنجشان یک به هزار پرداخت می شد، دزدی های شما را نادیده می گرفتند و با آن پول ها و فرصت هایی که از مردم چپاول کردید، موشک و بمب و جاه طلبی حقیرانه ی بمب اتمی راه انداختید و نتیجه ی همه ی این شالوده ی ویرانه کردن های میهن، این شد که امروز مردم هتا نان و پنیر ساده را هم در سفره هایشان نداشته باشند.
آیا ای مردم خفت طلب و سرکوب شده، اوج حقارتتان را درنمی یابید ؟ اوج ستمدیدگی و تازیانه های استکبار اسلامی را به رنج و محنت و هر روز نمی چشید و نمی بینید که چه نقشه ی کلان و دراز مدتی برای سرکوب و چپاولتان تدارک دیده اند ؟
نمی بینید که به مانند گوسپندی نافهم و کور که گزشته و آینده اش را نمی بینید و نمی فهمد، با شما رفتار می کنند، پرورده ی تان می کنند تا سپس شما را به مسلخ دیگری ببرند ؟
"مردم به ناچار ما را انتخاب کرده اند".
باز بوی گند اصلاحات، فضای سرکوب شده ی ایران الله زده را درنوردید. مصدقی چی های ماتحت خوار ولایت فقیه، خیز برداشته اند که الا و بلا تنها اشکال موجود در جمهوری اسلامی، همانا "نظارت استصوابی" است و بس !!، حال آنکه مردم خر نمی خواهند و با دگرش پالان خر، مردم را در این تحمیق چهل ساله همچنان فروخورده نگاه می دارند که به سواری دادن و دگرش پالانشان قناعت کرده و ابراز خرسندی نمایند، غافل از آنکه اصلاح طلب و اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا.
اما جمهوری اسلامی دو سرکرده ی مصدق باز دین باره را که یکی از به اصطلاح حزب پان ایرانیست و دیگری از کپی برابر اصل های هوچی گران اصیل هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" است را بازداشت کرد، آن هم به هنگام نمایش خاله بازی اعتراض مصنوعی به تجزیه ی دریای مازندران و نه سرکوب و کشتار و دزدی و اختلاس ها و به جنگ کشاندن های کشورمان از سوی جمهوری اسلامی.
همان ها که هزرط رهبرشان از اصول استصوابی شورای نگاهبان قانون اساسی رژیم زاییده شده، امروز در همان مجلس ارتجاع اسلامی سخنانی بر زبان می رانند که پیشتر در مجلس ششم رژیم هم بیان شده بود و سرانجامش به خفت کنونی رسید. آیینی نخ نما و تجربه ای کودن وارانه را تکرار کردن و تجویز این حماقت خود انگیخته به مردم، جز دجالی گری و بازی دوباره با کارت اصلاحات استمرار طلبانه به منظور بقای هر چه بیشتر رژیم نیست؛ دیگر فریب نمی خوریم.
جمهوری اسلامی به سرشت و ذات خود باید نابود گردد و مشکل قانون اساسی آن نیست که باید دگرگون شود، مشکل اینجاست که نسل هایی که بدبخت کرده اید، باید حقوقشان را اِخ کنید و از حلقومتان بیرون می کشیم. مسئله اینست که دزد بزرگ و سرکرده ی دزدان را باید زیر کشید، نه اینکه از این پس با بازی طرح دگرش قانون اساسی، اجازه دهیم کون لاشخوران و آدمکشان و شکنجه گران و اختلاسگران، جان سالم از کارزار براندازی به در برند. مسئله، مسئله ی براندازی تمامیت خلافت ولایت فقیه و سپاه ایران خواره ای است که همه چیزمان را به نابودی کشانده، نه استمرار رژیم در قالب اسب تروای اصلاحات.
وقتی سرکرده ی "ستاد نماز الکزای رژیم" در استان پارس، از آغاز "طرح فلاحت" در این استان، ملیون ها هکتار زمین را خورده و بالا کشیده، مفت گرفته و با صدها برابر قیمت احتکار کرده و با خورده فروشی تکه زمین های کلان روستایی و خارج از شهر، ملیاردها دلار از ثروت ملی مردم را در دست شماری اندک و گزینش شده قرار داده و امروز او را برای یازده سال به زندان می اندازند، بدین معنی است که هتا اصلاحات کزایی ایی که رژیم از آن دم می زند، تا هنگامی که سرچشمه ی گنداب دزدی و فساد زنده است - که در این مورد، همانا وی آیت الله مردار حائری شیرازی است-، ممکن نیست و مردم باید نسل پشت نسل صبر کنند تا بلکه سررشته دار دزدی ها و فسادها ریق رحمت الهی را سر بکشد و سپس از آستین غیب وزارت اطلاعات دستی بیرون می آید و کاری می کند کارستان !!
نخیر، آن روزی که کارگران و کارمندان این کشور برای نان ساده رنج می بردند و دسترنجشان یک به هزار پرداخت می شد، دزدی های شما را نادیده می گرفتند و با آن پول ها و فرصت هایی که از مردم چپاول کردید، موشک و بمب و جاه طلبی حقیرانه ی بمب اتمی راه انداختید و نتیجه ی همه ی این شالوده ی ویرانه کردن های میهن، این شد که امروز مردم هتا نان و پنیر ساده را هم در سفره هایشان نداشته باشند.
آیا ای مردم خفت طلب و سرکوب شده، اوج حقارتتان را درنمی یابید ؟ اوج ستمدیدگی و تازیانه های استکبار اسلامی را به رنج و محنت و هر روز نمی چشید و نمی بینید که چه نقشه ی کلان و دراز مدتی برای سرکوب و چپاولتان تدارک دیده اند ؟
نمی بینید که به مانند گوسپندی نافهم و کور که گزشته و آینده اش را نمی بینید و نمی فهمد، با شما رفتار می کنند، پرورده ی تان می کنند تا سپس شما را به مسلخ دیگری ببرند ؟
نظرات
ارسال یک نظر