بخشی از یک گفتگو با زنده یاد شاهپور بختیار
پرسش: يكی از ایرادهایی كه مخالفان شما در آن زمان مي گرفتند، من جمله برخی از رهبران جبهه ملی و بعضی از مذهبيون، اين بود كه شما را به جاه طلبی و فرصت طلبی متهم می كردند و می گفتند كه اين كابینه خشک و خالی است و يک چاره ی تاكتيكی يا موقتی از طرف شاه است و به هيچ وجه جوابگوی خواسته های ملت ايران نيست. نظر شما در اين مورد چيست؟
زنده یاد بختيار: خواسته های ملت ايران همان طوری كه عرض كردم، همان بود كه در برنامه ی دولت ذكر شد. اما وقتی آقای خمينی و آخوندها مرا جاه طلب معرفی می كنند، بايد بگويم كه من با تحصيلات و سوابق زندگی و مبارزاتم برای چنين مشاغلی تربيت شده بودم.
ولی آنهایی كه در مدرسه ی فيضيه راجع به مطهرات و كثافات و نجاسات، آن مهملات را نوشته اند، به نظر من آنها جاه طلب هستند كه خود را به صورت خليفه ی اسلام و دارای نظريه ی راجع به تمام مسائل علمی، فنی، فلسفی، اقتصادی و حقوقی می دانند. وظيفه ی يک مرد وتن دوست اينست كه به مملكتش خدمت بكند. یک روحانی، همان طور كه همان وقت گفتم، همه كار در ايران می كرد جز وظيفه ی خودش كه روحانيت بود.
در اين صورت، بنده گمان می كنم كه اين دولت با دولت های قبل بسيار متفاوت بود. اولن اطلاع داريد در به اصطلاح افشاگری هایی كه در مدت سه سال تمام، در تمام مراكز ممكنه: ساواک، دربار و غيره شد، برای خيلی از رجال مدرک درآوردند جز برای من، با وجود علاقه ی مفرط و دوستی زيادی كه خمينی و دار و دسته خمينی به من دارند (ایشان به خمینی و دار و دسته اش متلک می پراند)، نتوانستند يک مدرک پيدا كنند كه من ارتباطی با يكی از اين مراكز داشته ام. در صورتی كه برای عده ای كه آنها هم خودشان را در اپوزوسيون می انگارند، مدارک زيادی به دست آمده است.
اما در مورد اين قسمت آخر سوالتان بايد بگويم كه من قبول نخست وزيری را بدون قيد و شرط نكردم. آن نخست وزيران قبل از من مفتخر می شدند به اينكه فرمان بگيرند. من با تواضع و ادب فرمان گرفتم ولی روی اصولی كه بايستی پافشاری كنم پافشاری كردم و مخصوصن راجع به بعضی از مواد قانون اساسی كه شاه حق دخالت در امور دولت را ندارد، آن چنان پافشاری كردم كه در مقابل هيئت دولتی كه معرفی می كردم، شخص شاه اين موضوع را تاكيد كرد و به صراحت گفت كه اصل ۴۴ و ۴۵ متمم قانون اساسی را دقيقن رعايت خواهد كرد.
خيال نمی كنم لازم به ياد آوری باشد كه اصل ۴۴ اصلی است كه صراحت دارد شخص پادشاه از مسئوليت مبرا است و اصل ۴۵ اجرای قوانين و دست خط های شاه را مشروط به امضای وزير مسئول می كند و تصور می كنم اين بازگشت به قانون اساسی آرزوی هميشگی ملت ايران بود. بازگشت به اينكه، یک مملكتی به صورت مشروطه ی سلطنتی اداره بشود كه شاه فقط سمبل استقلال و سمبل وحدت ملی باشد.
آخوندها راجع به جاه طلبی بهتر است صحبت نكنند. هم خمينی و هم من زنده مانديم تا مردم بفهمند جاه طلب مابين من و او كدام يک بوده ايم و بفهمند كه چگونه گناه بزرگ من آگاهی و حسن تشخيصی بوده كه دقيقن از روحيه ی آخوند به طور اعم و آقای خمينی و اطرافيانش به طور اخص پيدا كرده بودم و شهامت گفتنش را هم در يک شرايطی كه ديگران اين شهامت را نداشتند، داشتم.
همین جستار در ایران گلوبال
زنده یاد بختيار: خواسته های ملت ايران همان طوری كه عرض كردم، همان بود كه در برنامه ی دولت ذكر شد. اما وقتی آقای خمينی و آخوندها مرا جاه طلب معرفی می كنند، بايد بگويم كه من با تحصيلات و سوابق زندگی و مبارزاتم برای چنين مشاغلی تربيت شده بودم.
ولی آنهایی كه در مدرسه ی فيضيه راجع به مطهرات و كثافات و نجاسات، آن مهملات را نوشته اند، به نظر من آنها جاه طلب هستند كه خود را به صورت خليفه ی اسلام و دارای نظريه ی راجع به تمام مسائل علمی، فنی، فلسفی، اقتصادی و حقوقی می دانند. وظيفه ی يک مرد وتن دوست اينست كه به مملكتش خدمت بكند. یک روحانی، همان طور كه همان وقت گفتم، همه كار در ايران می كرد جز وظيفه ی خودش كه روحانيت بود.
در اين صورت، بنده گمان می كنم كه اين دولت با دولت های قبل بسيار متفاوت بود. اولن اطلاع داريد در به اصطلاح افشاگری هایی كه در مدت سه سال تمام، در تمام مراكز ممكنه: ساواک، دربار و غيره شد، برای خيلی از رجال مدرک درآوردند جز برای من، با وجود علاقه ی مفرط و دوستی زيادی كه خمينی و دار و دسته خمينی به من دارند (ایشان به خمینی و دار و دسته اش متلک می پراند)، نتوانستند يک مدرک پيدا كنند كه من ارتباطی با يكی از اين مراكز داشته ام. در صورتی كه برای عده ای كه آنها هم خودشان را در اپوزوسيون می انگارند، مدارک زيادی به دست آمده است.
اما در مورد اين قسمت آخر سوالتان بايد بگويم كه من قبول نخست وزيری را بدون قيد و شرط نكردم. آن نخست وزيران قبل از من مفتخر می شدند به اينكه فرمان بگيرند. من با تواضع و ادب فرمان گرفتم ولی روی اصولی كه بايستی پافشاری كنم پافشاری كردم و مخصوصن راجع به بعضی از مواد قانون اساسی كه شاه حق دخالت در امور دولت را ندارد، آن چنان پافشاری كردم كه در مقابل هيئت دولتی كه معرفی می كردم، شخص شاه اين موضوع را تاكيد كرد و به صراحت گفت كه اصل ۴۴ و ۴۵ متمم قانون اساسی را دقيقن رعايت خواهد كرد.
خيال نمی كنم لازم به ياد آوری باشد كه اصل ۴۴ اصلی است كه صراحت دارد شخص پادشاه از مسئوليت مبرا است و اصل ۴۵ اجرای قوانين و دست خط های شاه را مشروط به امضای وزير مسئول می كند و تصور می كنم اين بازگشت به قانون اساسی آرزوی هميشگی ملت ايران بود. بازگشت به اينكه، یک مملكتی به صورت مشروطه ی سلطنتی اداره بشود كه شاه فقط سمبل استقلال و سمبل وحدت ملی باشد.
آخوندها راجع به جاه طلبی بهتر است صحبت نكنند. هم خمينی و هم من زنده مانديم تا مردم بفهمند جاه طلب مابين من و او كدام يک بوده ايم و بفهمند كه چگونه گناه بزرگ من آگاهی و حسن تشخيصی بوده كه دقيقن از روحيه ی آخوند به طور اعم و آقای خمينی و اطرافيانش به طور اخص پيدا كرده بودم و شهامت گفتنش را هم در يک شرايطی كه ديگران اين شهامت را نداشتند، داشتم.
همین جستار در ایران گلوبال
نظرات
ارسال یک نظر