چپ برانداز؛ از دیروز مصدقی تا امروز اصلاح طلبی

چپ ها نیز به مانند همه چیز فرگشت یافته اند؛ هم اندیشه و مبانی اعتقاداتیشان و هم زیربنای فقر بازی و ستمکش رنجبران بودنشان؛ چپ ها دیگر چپ قدیم نیستند، چپ جدیدند !!

یگ غلاده مارکسیست تروریست مجاهد خلق با نقابی بر چهره
با نام و تصویر خمینی حرامزاده، عمام چپ ها و اسلامی ها
چپ امروز دیگر بوی گند نمی دهد و خودش را می شوید. به همام می رود، آرایش می کند و رخت های خرده برژوازی بر تن می کند. ساحت درگاهش از مارکس و لنین و مائو به کعبه ای به نام سرمایه داری کلان خصوصی در دولت معطوف شده است و روی هم ریخته، از درون و بیرون مرز، هم با بایکوت خبری کردن شرایط واقعی برای مردم عادی و هم با بده بستان های اقتصادی و فرهنگی، همان روند سیاسی چپ جهانی را به پیش می برند که از دهه ی چهل فرار خورشیدی در ایران پایه ریزی شده بود.

روزگاری مارکسیست به غلط ایرانی، تنها کرمش این بود که چرا شاه و سرمایه داری خصوصی در ایران جریان دارد، تا آنکه اصلاحات ارضی در انقلاب شاه و ملت انجام گرفت و کارگران و برزگران را از زیر یوغ سلطه ی هیولای سرخ بیرون کشید. اما همچنان دشمنی از سوی چپ ها علیه پادشاهی مشروطه ادامه یافت تا اینکه به روزگار شوم ۵۷ رسیدیم.

مارکسیست تروریست "بیژن جزنی" سرکرده و بنیانگزار گروهک تروریستی
فداییان خلق که به درک واصل شد
در این میان، چپ ها پشت صورتک هایی پنهان شده اند که به نوبه ی خود، در پس آرمان های ملی گرایانه و میهن دوستانه پنهان شده بودند. نمونه ی آشکار آن هم البته، خائن قهرمانی است که همچنان در دل ملیون ها ایرانی ناآگاه، به سان انگلی جا خوش کرده و لاف ملی کردن و ملی گرایی و مبارزه با امپریالیسم انگل ستان می زند: هزرط "محمد مصدق دله السلطنه".

این موجود که هتا ایرانی هم نبود، از شجره ی خبیثه ی ترک قجری درآمده بود که خود ضمن به ارث بردن ثروت افسانه ای حاصل از تاراژ کشور به دست خاندان ایران ستیز قاجار، یکی از سرمایه داران حساب می شد؛ اما هم او بود که در پس پشتیبانی حزب خائن کمونیستی ایران موسوم به حزب توده، جریانی به نام جبهه ی ملی را بر پا کرد تا با دروغ پراکنی و تبلیغات زهرآلوده، اتحادی از چپ ها را علیه پادشاه کشور به راه بیندازد. از همه بدتر برای ایران، آن بود که وی نوکر و مزدور انگل ستان و هموند فرقه ی فراماسونری "آدمیت" در تهران بود که از سوی انگل ستان ماموریت داشت تا با نام و نشان ملی گرایی ایرانی، با چپ ها و کمونیست های توده ای روی هم بریزد و به نام ملی کردن صنعت نفت، بزرگ ترین خیانت را به صنایع نفتی کشور بنماید.

در ۱۵ اُم اسپفند ماه ۱۳۳۱، در زمان نخست وزیری دکتر محمد مصدق دله السلطنه،  دولت به مناسبت مرگ استالین
عزای عمومی اعلام کرد 
هیچ جای تعجب نیست که در پی این دروغگویی مصدق دله السلطنه بود که وی اجازه می دهد در سالروز مرگ آدمخوار خونریز شوروی سوسیالیستی "یوسف استالین"، همان توده ای های بی وتن به خیابان ها بریزند و پرچم بیگانه و دشمن را در خاک کشور بیفرازند و فرتورهای آن دیکتاتور آدمخواری را بالای سر ببرند که در کشور اشغال شده ی روسیه، به تنهایی بیش از ۳۰ ملیون انسان را کشتار کرده بود !!

در کتاب های درسی تاریخ در جمهوری اسلامی نیز، هرگز به خیانت های عناصر ترک قجری که داعیه دار نگاهبانی از تخم اسلام عربی اهریمنی را داشتند، اشاره نشد تا دشمنی روسیه از روزگار تزاری تا شوروی را علیه ایران و تمامیت ارضی کشورمان، بازگو نکرده باشند و با دریغ کردن واقعیت های تاریخی کشور، مردم را در راه و منشی بیندازند که سرانجامش همراهی با سیاست های رژیم در هم دستی با چپ جهانی است.

دو عنصر بخت برگشته ی اصلاح طلب حکومتی که از رژیم رانده و از صدای آمریکا مانده و
آویزانند
امروزه اصلاح طلبان که دست پرورده ی دمکرات های آمریکایی و در واقع ستون پنجم رسمی غرب سوسیالیست دمکرات در ایران هستند، ادامه دهنده ی همان نقش خیانت آمیز و ضد ایرانی توده ای ها و مصدق الهی هایی هستند که هم مزدور بیگانه اند و هم بازیچه ی آنها و هم با ادعای میهن دوستی، در حال ویرانی هر چه بیشتر بن مایه ها و ساختارهای کشور از فرهنگی و اقتصادی تا سیاسی و اجتماعی و تمدنی هستند.

اینکه جمهوری اسلامی در شعارهای خود، همیشه تنها مرگ بر آمریکا گفته است و نه مرگ بر شوروی و روسیه، و منظورش هم از آن مرگ بر آمریکا، آمریکایی بوده است که جمهوری خواهان در آن مشارکت دارند، بیانگر این نکته است که رفیق آیت الله بیشتر از آنچه که بتوان فکرش را کرد در سامانه های جاسوسی و امنیتی روسیه ریشه دارد و هم از همین روست که بساط اسهال طلبان حکومتی را تا آنجا که توانسته است برچیده و از تار و مار کامل آنها چشم پوشیده، زیرا میکروب ضعیف شده به درد مایه کوبی اجتماع می خورد !!


نکته ای که باید به آن توجه کرد، اینست که چپ ها همیشه براندازند !!

به دیگر سخن، چپ ها نه در ایران پادشاهی آرام و قرار دارند و نه در جمهوری اسلامی که خود نقش خر دجالش را بازی کردند. "نه این و نه آنی" و گفتمان "مرغ تنها یک پا دارد و آن پایش هم در گنداب مارکسیسم است"، گفتمان چپ های براندازی است که به خاطر اشتباهی زاییده شدن در ایران، خود را ایرانی برانداز جا می زنند. اینگونه نیست که آب هواداران پادشاهی مشروطه با آب بی وتنان ایران ستیزی در یک جوی رود که هتا به فردوسی و شاهنامه ی مان هم رحم کرده و نخواهند کرد. اینگونه نیست که دشمنی آخوند الله پرست و کمونیست ها با ادبیات و زبان پارسی و به ویژه با شاهنامه و فردوسی بزرگ، یک رویکرد اتفاقی بوده باشد.

یاغی جنگل "میرزا کوچک خان جنگلی" از سرکردگان مارکسیست و تجزیه طلب دست نشانده ی
روسیه ی شوروی در شمال کشور. میرزا یک مارکسیست تروریست بدخیم بود که به سبک همه ی
چپ ها، آزادی و آبادانی را با شلیک گلوله و کشتار سربازان ارتش ترویج می کرد !!
ارتجاع سرخ و سیاه از دیرباز وجود داشته و با ندانم کاری میهن پرستان و ناآگاهی توده ی میهن دوست و شاه پرست ایران بوده است که انبوهی سوسک و ملخ در قاموس اسلام و مارکسیسم، بر زمین های آباد ایران تاختند تا سپس به عنوان آفت آبادانی و آزادی ایران شناخته شوند.

بگزارید پرونده ی چپ های خائن را در هر رنگ و ریا و شکل و اندازه ای که هستند، از یاغی جنگلش تا خائن قهرمانش و تا مجاهدین و اصلاح طلبانش را، یک بار و برای همیشه ببندیم؛ این بزرگ ترین خدمت ما به ایران و آینده اش خواهد بود.

نظرات

پست‌های پرطرفدار