سحرم، قریشی... من یک داف مشهورم !! - تریبون
ناناز گلی، منظورم در ظاهره، دختری که از راه سینما و تبلیغات زرد و قهوه ای این مجله و اون روزنامه باهاش آشنایی دارید، یک داف خودخواسته و مطرح است. داف، که هنوز بسیار از علمای قدیم و جدید معنای دقیقش را نمی دانند، در یک عبارت خلاصه می شود: "گوساله ی هیچی نفهم، اما خوش خرام".
با ظاهر، با فریبندگی تن و اندام و زیبایی چهره، می توان تبدیل به داف شد، به شرط آنکه بی شعوری را ارتقا و بی خبری و بی دردی و بی تفاوتی نسبت به مسائل مهم زندگی را، تصاعدی طی کنید. شوخی نیست، جدی جدیه. داف بودن کار هر کسی نیست، گاو نر خواهد و ماده !!
اینکه چرا دزدی و اختلاس می شه و چرا جنگ و ترور و ناامنی و چرا اسلام دستور آدم کشی می ده و چرا پول نفت پس کو چی شده و آموزش ناکارآمد و این همه بیکار و بی خانمان و فراری و فاحشه و معتاد و...، بی خیال همشون که بشی و یه ته قیافه هم داشته باشی، مخ خورت طوری خوب باشه که پایه ی هر چی باشی و خیلی دماغ سر بالا، خاکی و خودمونی و تو دل برو باشی، نصف راهو رفتی، نصف بقیه اش رو هم همینجوری می ری، اگه دستت خوب به خداوند پول برسه !!
در ایران امروز، میوه های تلخ جمهوری اسلامی را شاهدید... در زمان اعلا حضرت هایده و مهستی و معین و داریوش و گوگوش و این همه هنرمند هفت رنگ عرضه شد، از جمهوری اسلامی سوسی مانکن و حسین تهی مغزو و تته لو و این سحر قریشی و خیلیای دیگه که در این مقال نگنجد !!
البته داف مردونه هم داریم. یعنی پسره در حالی که پستون دختره را گرفته رو می بینی، اما دو روز بعدش میاد و می گه به ائمه ی رجیم اعتقاد داره و هر روز ذکر خر در چمن می گه و نزر می کنه و از این جور غلطای تهوع آور. این هنرمندیه که معرفی می شه، بقیه ناهنرمند بودند که به شهرت این نرسیدن !! برای شهرت، پارتی و زد و بند مهمه، وگرنه خیلیا از خیلیا زیباترن و هنرمندتر و بسیار ناشناخته تر چون پول و پارتی یا همون قدرت و زد و بند ندارن. محمد رضا گلزار، البته نره دافی بود که برای الگودهی دهه هفتادیا خیمه شب بازی می کرد، الان دیگه نوبت شاگردای اوناست و سحر قریشی ها به بار میان.
به این فرایند می گن خرابکاری یا "Subversion" ;i که در بعد اجتماعی و الگودهی، تحول زایی منفی و غیر قابل بازگشت ایجاد می کنه. برای اینکه بفهمید خرابکاری چیه، باید اون تعریفی که ازش دارید رو بریزید دور، چون خرابکاری یک تعریف امنیتی اطلاعاتی داره که بنیانگزارش شورویه. برای اینکه بیشتر درباره اش بخونید، منبعی به پارسی هنوز وجود نداره، اما از این آغاز کنید: "یوری الکساندر بزمنوف".
با ظاهر، با فریبندگی تن و اندام و زیبایی چهره، می توان تبدیل به داف شد، به شرط آنکه بی شعوری را ارتقا و بی خبری و بی دردی و بی تفاوتی نسبت به مسائل مهم زندگی را، تصاعدی طی کنید. شوخی نیست، جدی جدیه. داف بودن کار هر کسی نیست، گاو نر خواهد و ماده !!
اینکه چرا دزدی و اختلاس می شه و چرا جنگ و ترور و ناامنی و چرا اسلام دستور آدم کشی می ده و چرا پول نفت پس کو چی شده و آموزش ناکارآمد و این همه بیکار و بی خانمان و فراری و فاحشه و معتاد و...، بی خیال همشون که بشی و یه ته قیافه هم داشته باشی، مخ خورت طوری خوب باشه که پایه ی هر چی باشی و خیلی دماغ سر بالا، خاکی و خودمونی و تو دل برو باشی، نصف راهو رفتی، نصف بقیه اش رو هم همینجوری می ری، اگه دستت خوب به خداوند پول برسه !!
در ایران امروز، میوه های تلخ جمهوری اسلامی را شاهدید... در زمان اعلا حضرت هایده و مهستی و معین و داریوش و گوگوش و این همه هنرمند هفت رنگ عرضه شد، از جمهوری اسلامی سوسی مانکن و حسین تهی مغزو و تته لو و این سحر قریشی و خیلیای دیگه که در این مقال نگنجد !!
البته داف مردونه هم داریم. یعنی پسره در حالی که پستون دختره را گرفته رو می بینی، اما دو روز بعدش میاد و می گه به ائمه ی رجیم اعتقاد داره و هر روز ذکر خر در چمن می گه و نزر می کنه و از این جور غلطای تهوع آور. این هنرمندیه که معرفی می شه، بقیه ناهنرمند بودند که به شهرت این نرسیدن !! برای شهرت، پارتی و زد و بند مهمه، وگرنه خیلیا از خیلیا زیباترن و هنرمندتر و بسیار ناشناخته تر چون پول و پارتی یا همون قدرت و زد و بند ندارن. محمد رضا گلزار، البته نره دافی بود که برای الگودهی دهه هفتادیا خیمه شب بازی می کرد، الان دیگه نوبت شاگردای اوناست و سحر قریشی ها به بار میان.
به این فرایند می گن خرابکاری یا "Subversion" ;i که در بعد اجتماعی و الگودهی، تحول زایی منفی و غیر قابل بازگشت ایجاد می کنه. برای اینکه بفهمید خرابکاری چیه، باید اون تعریفی که ازش دارید رو بریزید دور، چون خرابکاری یک تعریف امنیتی اطلاعاتی داره که بنیانگزارش شورویه. برای اینکه بیشتر درباره اش بخونید، منبعی به پارسی هنوز وجود نداره، اما از این آغاز کنید: "یوری الکساندر بزمنوف".
محمد رضا گلزار و امین حیایی در مهمانی ممنوعه !!
اخوی... اوی... تو که خوب تیر در می کنی و بازوهات اندازه ی مال هزرطه... تو جبهه ی حق علیه باطل که داری به پیش می ری، یه نگاهی هم به جببه ی پشت حق بنداز، چون گویا می گن جنگ از پشت خیلی سخت تره تا جنگ از جلو !! حالا خوبه همتون با هم الله می پرستین، من که روشو خط کشیدم و واگزارش کردم به هزرط چنار و عنقا.
نظرات
ارسال یک نظر