هتا خاله ریزه هم دوزاریش افتاد
شیرین شیرین عبادی که عمری را در زیر پرچم اسهالیون طلبان سینه زده و عمرش را وقف حقوق بشری کرده است که هنوز هم با قوانین قرآنی و اسلامی از جمله سنگسار و دست و پا بریدن و تازیانه و تکفیر و جهاد و حکم ارتداد و...، تضادی ندارد، اما دست کم در یک چیز دوزاری مصلحتی این خاله پیرزن سرانجام افتاد و تماس مغز چپش با جمهوری اسلامی قطع و به مغز راست وصل شد !!
شیرین خانم که جایزه ی صلح نوبل را همراه با ملیون ها دلار پول تو جیبی به او دادند، از آن پس دیگر برای خود خط مشی تعیین کرد و با مصاحبه با این و آن و روزنامه و تلوزیون های خارجکی، تصویری را از اپوزوسیون اصیل و واقعی به مردم جهان نشان داد که انگار این خان باجی که تا دیروز در جمهوری اسلامی، پهلو به پهلوی دیگر اسهال طلبان حکومتی به رژیم جمهوری اسلامی آری گفته و در صف جان بر کفان اسهال طلب، به بقای این رژیم منحوس خونریز آخوندی کمک کرده اند، همان اپوزوسیون واقعی است که از قضا و اتفاق هیچ هم برانداز نیست !!
اما امروز، شیرین خانم یک بازی تازه ای را آغاز کرده که قرار است در راستای همان زرزر معصومه ی علی نژاد قمی باشد که می گفت تا دیروز گرفتار اسهال طلبان بوده و امروز گرفتار براندازان !! این یک بازی دیگر و ادامه ی همان بازی به شکلی دیگر است و این زباله های پنهان شده در قالب اپوزوسیون (اپوزوسیون پلاستیکی)، می روند تا با این پوست اندازی راهبردی، خط بطلانی بکشند بر هر دری وری و مزخرفی که تا به امروز به ذهن مردم "همیشه در صحنه" و "همیشه امیدوار به تغییر"، تزریق کرده بودند.
بیشتر بخوانید:
صلح نوبل، هدیه ای به مزدوران - هاچین و واچین: شیرین عبادی !!
وقتی مردم به کف خیابان ها آشکارا مرگ بر خامنه ای و مرگ بر جمهوری اسلامی می گویند و هنگامی که آشکارا فریادهای شاهدوستانه به پشتیبانی از رضا شاه بزرگ و شاهزاده ی عزیز میهن می زنند، دوزاری رژیم افتاد که اکنون وقتش رسیده که برای رسوا نشدن بیش از این، باید که همرنگ جماعت شد !!
پس دستور از خیابان پاستور رسید که معصومه و شیرین، دو کس نخستی باشند که بگویند دیگر اسهال طلب نیستند، بلکه براندازند. من البته هرگز این دله ها را باور نکرده و نمی کنم و می دانم که افعی کبوتر نمی زاید.
حال این چپ الاغی ها و چپ اندیشان خلقی و توده ای، دوباره مانند پشکل گوسپند سرازیر می شوند و تحلیل های دراز و بلند بالایی می نویسند که تفسیر کنند چه خاکی بر سرشان دارد می شود. اینقدر بنویسید تا قاش کونتان به دو پاره ی مساوی جر بخورد.
پرسش اینست که اکنون که خاله پیرزن داستان ما، سر به آستان براندازی می ساید، به کدام طیف از اپوزوسیون برانداز متمایل خواهد شد. شاید هیچ یک و این یعنی رژیم قصد دارد خط مستقلی را چون دیواری میان اپوزوسیون برانداز بکشد و پس از اختلاف افکنی به عنوان اپوزوسیون جعلی و جاانداز، اکنون وارد مرحله ای شود که در خود اپوزوسیون برانداز هم شکاف ایجاد کند و با خط دهی به چنین زباله هایی، آنها را به فعالیت به عنوان براندازان معرفی کند تا پس از مرگ خامنه ای، شرایط برای بازی رژیم که همانا تسلط کامل نیروهای تروریستی سپاه و امثال موتلفه ای هاست، ضمن شورایی کردن رهبری بتوانند همه ی آنچه که به عنوان "ارزش های انقلاب کزایی اسلامی" مطرح است و به عنوان "هنجار" اعمال می شده است را باطل سازند و با یک خیز بزرگ و شدید رو به جلو، آنچنان آزادی هایی بدهند که همه ی مردم عقل در چشم را خوش آید.
شرط می بندم با حجاب کزایی آغاز می کنند و کشف حجابی که نکردید و می توانستید علیه رژیم از آن به عنوان نافرمانی مدنی بهره ببرید را به عنوان یک خروس قندی به خودتان تحویل می دهند، در حالی که همچنان بر خر مراد سوارند و شما هنوز پیاده در صحنه !!
بیشتر بخوانید:
ننگ نامه ی ایران گلوبال
سانسور عجیب رسانه ای از سوی مافیای رسانه ای و فرهنگی هم که غوغا می کند. اپوزوسیون پلاستیکی زرزرو که تنها کارش جیرجیر کردن در دخمه های پوسیده ی مقاله نویسی و تحلیل های کیری و آبکی است، تا کوچک ترین اشاره ای به یکی از بت هایشان نظیر "استاد مصدق دله السلطنه" می شود، هتا یک کاریکاتور را هم نسبت به این خائن سقط شده روا نمی دارند و عرعرکنان و چپکی، دست به سانسور می زنند که شرحش را در مقاله ای با عنوان "ننگ نامه ی ایران گلوبال" داده ام؛ و این مافیا تا بدان حد از پیچیدگی پنهان شبکه ای می رسد که ظرف چند ساعت از درج این مقاله در تریبون زمانه، آن تریبون آزاد کزایی هلندی، ضمن فرستادن هشداری برای من، آن مقاله را از روی تارنمای خود برداشت و آزادی بیان را به چاه خلا فرستاد.
این جماعت اسهال طلب، چپ خلقی و جمهوری نژند اسلامی، سه گوش تعفنی را ایجاد کرده اند که هر روز بیشتر و بیشتر حلقه ی محاصره ی آزادی بیان، هتا در برون مرز را بر نویسندگان و کنشگران سیاسی و خداناباور، تنگ می کند.
ارتجاع سرخ و سیاه همچنان ادامه دارد و اینگونه با تشکیل این سه طیف زباله ساز، به فرگشت رسیده است و آزین و زینت این تعفن گاه اسهالی اسلامی و چپکی نیز، داستان راستان مشتی مزدور و تجزیه طلب دشمن است که در این میانه نرخ تعیین می کنند و به منظور بهره برداری ها سیاسی بیشتر به بازی گرفته می شوند. اگر کسی این بازی ها را خودش متوجه نشود، توضیحش کمی پیچیده و تا قدری دشوار خواهد بود.
همین جستار در کیهان سوئد
شیرین عبادی |
اما امروز، شیرین خانم یک بازی تازه ای را آغاز کرده که قرار است در راستای همان زرزر معصومه ی علی نژاد قمی باشد که می گفت تا دیروز گرفتار اسهال طلبان بوده و امروز گرفتار براندازان !! این یک بازی دیگر و ادامه ی همان بازی به شکلی دیگر است و این زباله های پنهان شده در قالب اپوزوسیون (اپوزوسیون پلاستیکی)، می روند تا با این پوست اندازی راهبردی، خط بطلانی بکشند بر هر دری وری و مزخرفی که تا به امروز به ذهن مردم "همیشه در صحنه" و "همیشه امیدوار به تغییر"، تزریق کرده بودند.
بیشتر بخوانید:
صلح نوبل، هدیه ای به مزدوران - هاچین و واچین: شیرین عبادی !!
معصومه علی نژاد قمی |
پس دستور از خیابان پاستور رسید که معصومه و شیرین، دو کس نخستی باشند که بگویند دیگر اسهال طلب نیستند، بلکه براندازند. من البته هرگز این دله ها را باور نکرده و نمی کنم و می دانم که افعی کبوتر نمی زاید.
حال این چپ الاغی ها و چپ اندیشان خلقی و توده ای، دوباره مانند پشکل گوسپند سرازیر می شوند و تحلیل های دراز و بلند بالایی می نویسند که تفسیر کنند چه خاکی بر سرشان دارد می شود. اینقدر بنویسید تا قاش کونتان به دو پاره ی مساوی جر بخورد.
محسن مخملباف |
شرط می بندم با حجاب کزایی آغاز می کنند و کشف حجابی که نکردید و می توانستید علیه رژیم از آن به عنوان نافرمانی مدنی بهره ببرید را به عنوان یک خروس قندی به خودتان تحویل می دهند، در حالی که همچنان بر خر مراد سوارند و شما هنوز پیاده در صحنه !!
کیانوش توکلی |
ننگ نامه ی ایران گلوبال
سانسور عجیب رسانه ای از سوی مافیای رسانه ای و فرهنگی هم که غوغا می کند. اپوزوسیون پلاستیکی زرزرو که تنها کارش جیرجیر کردن در دخمه های پوسیده ی مقاله نویسی و تحلیل های کیری و آبکی است، تا کوچک ترین اشاره ای به یکی از بت هایشان نظیر "استاد مصدق دله السلطنه" می شود، هتا یک کاریکاتور را هم نسبت به این خائن سقط شده روا نمی دارند و عرعرکنان و چپکی، دست به سانسور می زنند که شرحش را در مقاله ای با عنوان "ننگ نامه ی ایران گلوبال" داده ام؛ و این مافیا تا بدان حد از پیچیدگی پنهان شبکه ای می رسد که ظرف چند ساعت از درج این مقاله در تریبون زمانه، آن تریبون آزاد کزایی هلندی، ضمن فرستادن هشداری برای من، آن مقاله را از روی تارنمای خود برداشت و آزادی بیان را به چاه خلا فرستاد.
این جماعت اسهال طلب، چپ خلقی و جمهوری نژند اسلامی، سه گوش تعفنی را ایجاد کرده اند که هر روز بیشتر و بیشتر حلقه ی محاصره ی آزادی بیان، هتا در برون مرز را بر نویسندگان و کنشگران سیاسی و خداناباور، تنگ می کند.
ارتجاع سرخ و سیاه همچنان ادامه دارد و اینگونه با تشکیل این سه طیف زباله ساز، به فرگشت رسیده است و آزین و زینت این تعفن گاه اسهالی اسلامی و چپکی نیز، داستان راستان مشتی مزدور و تجزیه طلب دشمن است که در این میانه نرخ تعیین می کنند و به منظور بهره برداری ها سیاسی بیشتر به بازی گرفته می شوند. اگر کسی این بازی ها را خودش متوجه نشود، توضیحش کمی پیچیده و تا قدری دشوار خواهد بود.
همین جستار در کیهان سوئد
نظرات
ارسال یک نظر