مار او را گزید و مسیح هیچ غلطی نکرد

یک کشیش مسیح باز و دین فروش که در برابر خیل سترگی از گوسپندان ایسا، مشغول فروش زهد و تقوا و موهوماتی از سنخ آخرت و بهشت و جهنم بود، این بار برای خود و گله های ایماندارش فاجعه آفرید.


تاکنون بارها ویدیوهایی از مراسم های گوناگون مسیحی بازی در کلیساها به ویژه از آمریکا بر روی اینترنت منتشر شده است که از بالا پریدن های پیوسته و داد و هوار تا قیل و قال برای شفا گرفتن و شفا دادن و حرکات جنگولک درآوردن برای مشتی دلار، هیچ دریغ نشده است. بارها دیده شده که با اشاره ی آخوند مسیحی، همه ی جمعیت مومنه به یک باره و یا تک تک غش می فرمایند و روی زمین ولو می شوند.

اما در عین حال، شیادان ایسا فروش از اینکه به بیمارستان ها رفته و در جایی که به معنای واقعی کلمه نیازمندان بیماری وجود دارند تا بلکه آنها را مسلن با ایسا و معجزه هایش شفا دهند، خودداری کرده و برای خود حاشیه ی امنی از دروغ و دغل بازی را در کلیساهای چند ملیون دلاریشان بر پا کرده اند.

ایسا که یعنی مرده زنده کرده، کسی بود که هتا عرضه ی نجات دادن خود و یارانش را هم نداشت.

این ویدیو را از اینجا تماشا کنید.

اما با این همه، پس از دو هزاره از افسانه ی این نکبت بی پدر، هنوز ملیون ها دین پناه فلک زده در سرتاسر جهان و هتا در کشورهای پیشرفته، دست به دامان یاوه ها و شیادی های آخوندهای مسیحی می شوند و دز روزانه ی نشئات مذهبی و افیون الهی خود را از راه ساقی هیچ و پوچ فروشی به نام آخوند دریافت می کنند و سرخوش می شوند.

در یکی از جنجالی ترین نمایش های اجرا شده در مهراب کلیسایی در آمریکا، یک آخوند مسیحی که می خواست قدرت کزایی مسیح باشی را به رخ ایمانداران بکشد، یک مار بسیار خطرناک را در دست گرفت و آن را به روی شانه های خود افکند و مدعی شد که ایسا پناه اوست و مار به او آسبی نخواهد رساند !!

دقایقی پس از آن اما، آن مار دانا که گویی به این چرندیات باور نداشت، با یک نرمش قهرمانانه آخوندک خداجو را گاز گرفت و به نمایش شامورتی بازی وی پایان داد.

تماشاگران که از کون تا فرق سر شوکه شده بودند نیز، آنچه که چشمانشان می دید را باور نمی کردند و زیر لب و به یکدیگر می گفتند: "ان شا لاه که گربه است" !!


پدر این آخوند دلقک بی مایه که او هم یک آخوند دین فروش دیگر بود نیز، از جمله ماربازان ایسا فروشی بود که به واسطه ی مارگزیدگی جان ناقابلش را برای ترویج خرافات دینی و ایسوی به باد فنا داده بود و بر روی سنگ گور وی هیچ چیز که مایه ی افتخار باشد ننوشته اند، مگر سند حماقت وی را که به شکل چلیپایی خودنمایی می کند.


این آخوند در حالی که حالش از زهر مار بسیار وخیم بود و نمی توانست به درستی نفس بکشد، طی صدور دو فرمان نانوشته در قوانین ده گانه ی موسا شاید کوه تور، دستور داد:

۱. کراواتم را باز کنید.
۲. دوربین را خاموش کنید !!

نظرات

پست‌های پرطرفدار