کشف یک قرآن نفیس باستانی
هم اکنون که تیر تاریخی ما ایرانیان برای سرکوب هر چه بیشتر اسلام کزا به ثمر رسیده است و توانسته ایم شکافی بزرگ و به درازای تاریخ در دل اسلام اهریمنی ایجاد کرده و بنیاد شیعه را به وجود آوریم، اکنون هنگامه ی آنست که تیر خلاص را زده و از بیخ و بن، یعنی از خود قرآن الکزا، حساب ایران و ایرانی را از جهان خونخوار اسلام و الله پرستان جدا سازیم.
خوشبختانه در کشور ما و میان مردم ما، آنچه که در سال های گزشته رونق بسیار یافته است، میل به واکاوی دین و درون مایه های دینی، از جمله و به ویژه اسلام است. از اینرو، خیل بزرگی از هم میهنان که تا دیروز چشم و گوششان نسبت به دروغ های قرآنی و آخوندی بسته بود و می پنداشتند اسلام کزا چه گل و گلابی بوده و محمد چه فرشته ی مقدسی !!، اکنون با خواندن قرآن برای یک بار در عمرشان، پی به آیات جنایی قرآن و فاشیستی بودن احکام آن برده اند. هر روزه شمار بیشتری از ایرانیان از اسلام اهریمنی می گریزند و در بهترین حالت به خرد خداناباوری و در بدترین حالت به دین های دیگر از جمله زرتشتی گری و مسیحیت می گروند؛ فرخنده باد...
به تازگی، گویا در قم قرآنی یافت شده که به جای ۱۱۴ سوره، ۱۱۵ سوره دارد و در آن سوره نیز از موجودی به نام "عمام خامنه ای" نام برده شده است که بدون او هیچ کار یک مومن الله پرست پذیرفته نمی شود و برای خود داستانی هم دارد که یک آخوند آن را روایت می کند.
شکافی که میان جهان اسلام انداخته ایم و این حمام خون را به دو نیم نابرابر بخش کرده ایم و توانسته ایم میان امپریالیسم اسلامی در خاور و در اوغانستان و پاکستان و هندوستان و اندونزی و چین و تاجیکستان، و در خاورمیانه و شمال آفریقا و عراق و ترکیه و عرعربستان و کویت و مسر و... اختلافی بزرگ از دید معنوی و جغرافیای سیاسی بیندازیم، کلیدش در روزگار صفویه خورد و اینگونه بود که ملیت ایرانی توانست پس از سده ها از یورش و تجاوز تازیان الله پرست، حکومت ملی خود را برپا دارد. یادآوری این نکته نیز ضروری است که هم در همین دوره است که شاهنامه های ایرانی به ویژه شاهنامه ی حکیم توس فردوسی بزرگ، از نو برکشیده می شوند و از حیث درون مایه و آزین، بازنشر و گسترش، بسیار بدان پرداخته می شود.
اکنون در شرایطی به سر می بریم که جهان کزایی اسلام که همیشه خواستار ویرانی ایران و نابود سازی مظاهر تمدن پارسی ما از جمله نوروز بوده است، دیگر بار خیز برداشته اند تا با علم کردن مشتی تروریست تجزیه طلب که خود را عرب اهوازی می خوانند و سودای خاک و سرزمینی که هرگز متعلق به آنها نبوده است را دارند، در ایران عزیز آشوب و جنگ داخلی به راه بیندازند تا بدین روش، تلاش کنند که آنچه که در سوریه و یمن و عراق کرده اند، در ایران نیز انجام دهند.
اگر تازیان الله پرست و اوباشانشان به ملیت ایرانی و زبان پارسی و تمامیت آب و خاک ایران، از جمله خلیج همیشه فارس، توهین کنند، دست درازی کنند یا جرات کنند به ایران یورش آورند، ما عرعربستان را ویرانه و با خاک یکسان خواهیم کرد. گور محمد پیغمبر زن باره و بچه بازتان را تبدیل به توالت عمومی خواهیم کرد و در مکعب مربع مکه، از لاشه ی دشمن ایران پشته خواهیم ساخت.
جای بسی خوشبختی است که مردم ایران نسبت به دری وری های دینی، هر روز بیشتر چشمشان باز می شود و گوششان نسبت به شنیدن حقیقت بیشتر شنوا می گردد. و این نیز درست است که سلمان رشدی عزیز، آیات غرانیق را که محمد در قرآنش قرقره کرده بود را بار دیگر مطرح کرد، چرا که این گندی بود که هزرط محمدشان زده بود و الله پرستان تلاشی تاریخی کرده بودند تا این گند را لاپوشانی کنند. آنچه که مصداق ادعای سلمان رشدی درباره ی رویداد غرانیق و همچنین شکافته شدن محمد از سوی فرشتگان است، البته چیزی نیست جز همان تاریخی که خود الله پرستان برای خودشان نوشته اند، از جمله بزرگ ترین تاریخ نویس جهان اسلام، "محمد ابن جریز تبری" که از قضا او هم ایرانی است.
ایران هرگز نمی میرد...
همین جستار در کیهان سوئد
خوشبختانه در کشور ما و میان مردم ما، آنچه که در سال های گزشته رونق بسیار یافته است، میل به واکاوی دین و درون مایه های دینی، از جمله و به ویژه اسلام است. از اینرو، خیل بزرگی از هم میهنان که تا دیروز چشم و گوششان نسبت به دروغ های قرآنی و آخوندی بسته بود و می پنداشتند اسلام کزا چه گل و گلابی بوده و محمد چه فرشته ی مقدسی !!، اکنون با خواندن قرآن برای یک بار در عمرشان، پی به آیات جنایی قرآن و فاشیستی بودن احکام آن برده اند. هر روزه شمار بیشتری از ایرانیان از اسلام اهریمنی می گریزند و در بهترین حالت به خرد خداناباوری و در بدترین حالت به دین های دیگر از جمله زرتشتی گری و مسیحیت می گروند؛ فرخنده باد...
به تازگی، گویا در قم قرآنی یافت شده که به جای ۱۱۴ سوره، ۱۱۵ سوره دارد و در آن سوره نیز از موجودی به نام "عمام خامنه ای" نام برده شده است که بدون او هیچ کار یک مومن الله پرست پذیرفته نمی شود و برای خود داستانی هم دارد که یک آخوند آن را روایت می کند.
شکافی که میان جهان اسلام انداخته ایم و این حمام خون را به دو نیم نابرابر بخش کرده ایم و توانسته ایم میان امپریالیسم اسلامی در خاور و در اوغانستان و پاکستان و هندوستان و اندونزی و چین و تاجیکستان، و در خاورمیانه و شمال آفریقا و عراق و ترکیه و عرعربستان و کویت و مسر و... اختلافی بزرگ از دید معنوی و جغرافیای سیاسی بیندازیم، کلیدش در روزگار صفویه خورد و اینگونه بود که ملیت ایرانی توانست پس از سده ها از یورش و تجاوز تازیان الله پرست، حکومت ملی خود را برپا دارد. یادآوری این نکته نیز ضروری است که هم در همین دوره است که شاهنامه های ایرانی به ویژه شاهنامه ی حکیم توس فردوسی بزرگ، از نو برکشیده می شوند و از حیث درون مایه و آزین، بازنشر و گسترش، بسیار بدان پرداخته می شود.
اکنون در شرایطی به سر می بریم که جهان کزایی اسلام که همیشه خواستار ویرانی ایران و نابود سازی مظاهر تمدن پارسی ما از جمله نوروز بوده است، دیگر بار خیز برداشته اند تا با علم کردن مشتی تروریست تجزیه طلب که خود را عرب اهوازی می خوانند و سودای خاک و سرزمینی که هرگز متعلق به آنها نبوده است را دارند، در ایران عزیز آشوب و جنگ داخلی به راه بیندازند تا بدین روش، تلاش کنند که آنچه که در سوریه و یمن و عراق کرده اند، در ایران نیز انجام دهند.
اگر تازیان الله پرست و اوباشانشان به ملیت ایرانی و زبان پارسی و تمامیت آب و خاک ایران، از جمله خلیج همیشه فارس، توهین کنند، دست درازی کنند یا جرات کنند به ایران یورش آورند، ما عرعربستان را ویرانه و با خاک یکسان خواهیم کرد. گور محمد پیغمبر زن باره و بچه بازتان را تبدیل به توالت عمومی خواهیم کرد و در مکعب مربع مکه، از لاشه ی دشمن ایران پشته خواهیم ساخت.
جای بسی خوشبختی است که مردم ایران نسبت به دری وری های دینی، هر روز بیشتر چشمشان باز می شود و گوششان نسبت به شنیدن حقیقت بیشتر شنوا می گردد. و این نیز درست است که سلمان رشدی عزیز، آیات غرانیق را که محمد در قرآنش قرقره کرده بود را بار دیگر مطرح کرد، چرا که این گندی بود که هزرط محمدشان زده بود و الله پرستان تلاشی تاریخی کرده بودند تا این گند را لاپوشانی کنند. آنچه که مصداق ادعای سلمان رشدی درباره ی رویداد غرانیق و همچنین شکافته شدن محمد از سوی فرشتگان است، البته چیزی نیست جز همان تاریخی که خود الله پرستان برای خودشان نوشته اند، از جمله بزرگ ترین تاریخ نویس جهان اسلام، "محمد ابن جریز تبری" که از قضا او هم ایرانی است.
ایران هرگز نمی میرد...
همین جستار در کیهان سوئد
نظرات
ارسال یک نظر