وقتی زهرا بنی یعقوب کشته شد...

این فرتور "ابوالقاسم" است که مردم مهربان همدان خوب می شناسندش:


پدر پزشک زهرا بنی یعقوب که سال ها به دنبال گرفتن حقی بود کـه به او ندادند. هشت سال پیش، زهرا با نامزدش به دست بسیج و سپاه پاسداران در پارک همدان دستگیر می شود و به علت تعطیلی دادگاه در روزهای آدینه و شنبه (عيد کزایی فطر)، اين دختـر ۴۸ ساعت در بازداشتگاه مركز امر به معروف سپـاه همدان حبس می شود. بامداد دوشنبه، خبری گلوی هگمتانه و هـمدان را گرفت:

"دخترِ دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی که از سوی امر به معروف دستگیر شده بود، در بازداشتگاه سپـاه پاسداران کشته شد".

کبودی روی تن زهرا، شکستن استخوان های دست و انگشتان پا و بینی، آثارِ تجاوز، بریدگی در گلو، کبودی در ران چپ، ورم سر، آثار شکنجه های وحشیانه بر تن دختری که در مدرسه ی تیزهوشان درس خونده بود و در آزمون سراسری دانشگاه ها رتبه بیست و شش را کسب کرده بوده و پیش از مرگ، از دانشگاه تهران در رشته ی پزشکی عمومی دانش آموخته شده بود، برای هیچ کس باور کردنی نبود.

"محمد حسین قره باغی" رییس و "حسن مستقیمی" دو نفر از هموندان "ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان" (مانند سعید عسکر) در دادگاه می خندیدند و می گفتند:

"اون دختر خودش خودش رو کشته. ما از هشت سالگی عضوِ بسیج بودیم. ما بسیجی راه عمام هستیم. "قره باغی" و "مستقیمی"  پس از چند روز حبس و بدون ثبت پیشینه ی کیفری آزاد شدند. فردایش، هیچ روزنامه ای تیتر نزد.

پدر سال ها دنبال حق زهرایش دوید و گریست، اما سپاه پاسداران تهدیدش کرد که خانه و خانواده ات را آتش می زنیم، هرکسی از تو چیزی پرسید حق نداری پاسخ دهی. ۴۰ ملیون به شما می دهیم و سکوت کنید و از این شهر بروید. پدر گریه می کرد و می گفت: "من و پروین (مادرِ زهرا) سکوت نمی کنیم و عاملان قتل دخترم را نمی بخشیم. صدای ما را بشنوید. روزی کـه همه یادشان رفته بود، "زهرا بنی یعقوب" دخترِ زیبای هگمتانه مرده بود.


نظرات

پست‌های پرطرفدار