لختی اندر باب شاملو

شاملو را بسیار کسان می پرستند و بزرگش می دارند زانروی که ادیبی فرزانه و شعاری زبردست است و توانسته بر چکاد ادب پارسی رحل اقامت خویش بیفکند و بدان تفاخرهاست. لیک اندرک توجهات موشکافانه ی بیشتر، با نگاهی به تاریخ زندگی و رفتار و کردارش، هم از این حیث که وی را عملیت سیاسی و نیز فعالیت ادبی بوده است، می توان به شخصیت وی ورای غبارهای تعصب و جناحی پرداخت.


شاملو را بهتر است این بار و در این نقد، از زبان کسی بشناسیم که با وی زندگی کرده است، آن هم نه یک سال و دو سال، که سالیان دراز و پیوسته و هم نخستین کسی بوده است که با وی مصاحبه کرده و او را به مردم شناسنده است: "فرهنگ فرهی".

شاملو بسیار شعارهای زیبا و به قول خود و همسر و هوادارانش - که از قضا خود نویسنده ی این مقال نیز از خیل ایشان است به جهت ادبی و شعری - شعرهایی اجتماعی سروده است که البته سیاسیند؛ و او همچنین مترجم زبردستی است با نگاهی منتقدانه به همه چیز !! و این انتقاد تا بدان پایه پیش می رود که خوانندگان موسیقی سنتی ایرانی را با نگاه تحقیر آمیز "عرعر کردن" می نگرد و ضمن فحاشی به فردوسی بزرگ و نقد بی انصافانه و مغلطه ی "تداخل زمانی"، نه تنها شخصیت حکیم فردوسی را لگدکوب می کند، آن هم به جای نقد سازنده و برشمردن اشکال کار احتمالی و تجزیه و تحلیل علمی، که از این مهم غفلت می ورزد که اساسن این سخنان فردوسی نیست که در شاهنامه آشکار می گردند، بلکه فردوسی این روایات و ماجراها را به شعر درآورده است و با ذوق شاعرانه پرداخته است.

ضمن این ناآشنایی آغازین با شاهنامه اما، او به تصحیح حافظ نیز دست می زند که در این مهم هم بسیار ناکام می ماند. هتا سخن از کم سوادی و هتا بی سوادی شاملو تا بدان پایه می رسد که وی، هتا چم و معنای برخی واژگان را نیز نمی دانسته و ضمن خوانش اشعاری از خیام و حافظ، آنها را به نادرستی ادا می کند که در این ویدیویی که در خدمتتان قرار می گیرد، جناب "بهرام مشیری" به توضیح این مورد نیز می پردازد.


اما دو سخن که به تازگی از زبان جناب فرهنگ فرهی پیرامون شاملو رانده شده است، دو چیز است که تاکنون بر همه پوشیده بوده است؛ یکی اینست که شاملو واجد شخصیتی بود که در نخستین دیدار خود با فرهنگ فرهی، از وی می خواهد که شب را در منزل ایشان بگزراند که به گفته ی فرهی، این ماندن ها آن قدر به درازا می کشد که هتا پس از ازدواج کردن جناب فرهی، شاملو باز هم در همان خانه ای که خود فرهی در آن داماد سر خانه بوده است، می ماند !!

و دومین نکته اینکه در زمانه ای که شورش ننگین ۵۷ در ایران در حال رخ دادن بود، شاملو به پشتوانه ی پرداخت هزینه ای که شخص شهبانو "فرح پهلوی" آن را پذیرفته بود، به جهت درمان به لندن می رود و در همان هنگام که وی برای مداوا در بیمارستان به سر می برده است، مجله ای را با عنوان "ایران شهر" به چاپ می رساند که از میان نسک های چاپ شده، پانصد نسک آن نیز به ایران فرستاده می شود و در این مجله چیزی نبود جز لعن و بد و بیراه به شخص شاه کشور و شخص شهبانو !! جناب فرهنگ فرهی هتا این مورد را عنوان می کند که شاملو از بازگشت به ایران نیز ترس داشت.

این نمک به حرامی و این پستی و رذالت، آن هم از فردی ادیب با آن پیشینه و کبکبه و دبدبه، هرگز متوقع نبوده است و اینک پرده از این تاریکی تاریخی نیز برکنار می رود.


از دید فرهنگ فرهی، رفتار شاملو روی هم رفته، یک "فرهنگ ستیزی" بوده است و از همینروی نیز بود که با سعدی بزرگ چنان بد سخن گفت و با فردوسی حکیم آنچنان به گزاف به نادرستی زبان برتافت و در عین حال، برخی چکامگان از آمریکای لاتین را به فرهنگ ایرانی می فروخت. بهرام مشیری در همین هنگام بر این باور است که این رویکرد ضد فرهنگی یا فرهنگ ستیزی شاملو، از برای چاپلوسی برای حزب خائن توده بوده است، در حالی که فرهنگ فرهی همچنان وی را مردی ستیزنده با فرهنگ ایران برمی شمارد.

بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های پرطرفدار